جو فعلي وبلاگستان عين خيابانهاي تهرون شده : همه خسته و درب و داغون و بی خبر از دیگری دارند برای خودشون رانندگی می کنند. توی این ماشین ها هر کسی زندگی خودشو داره؛ هر کسی هم راه خودشو می ره ؛ یکی می چرخه به راست یکی به چپ؛ یکی شمال می ره یکی جنوب می ره... حق همه هم همین هست. قاعدتا کسی هم به کسی کار نداره.
برخلاف خیابانهای تهران در این بزرگراه مجازی حالاحالاها جا برای همه هست. هر چند که یکی بوق می زنه؛ یکی ویراژ می ده؛ یکی از چراغ قرمز رد می شه؛ دو تا با هم مسابقه می دن؛ اما هیچ کدام از اینها می تونه منجر به تصادف هم نشه هر چند که آرامش بقیه را کمی و به طور موقت سلب کند. اما گاهی این وسط چند نفری هم الکی و بی خودی جلوی هم می پیچن ؛ به قصد و یا بر حسب اتفاق با هم تصادف می کنن؛ نه تصادف مهم نه بسیار جزئی؛ مثل همان هایی که هر روز توی تهران اتفاق می افتد. همان هایی که می بینی که راننده هاعصبانی و در حال انفجار پیاده می شن با هم دعوا و فحش و فحش کاری و بد و بیراه ؛ (خوش بختانه نمی تونن اینجا با هم دست به یقه بشن) هر چی از دهنشون در می آد به هم می گن. بعد چند نفر می آن جداشون می کنن ؛ اونها هم چند تا فحش و کتک می خورن. چند نفر دیگه می آن می گن آره بزن حق با توئه... جانمی دیدی چی زد ! خوشم آمد...
اما خوب اینجا تفاوتش این است که وبلاگستان است. عرصه عمومی مجازی که بزرگترین تفاوت اش با خیابانهای تهران وجود تاریخچه و آرشیوش است که می مانند و همیشه یاد و نشان تصادف ها و رویارویی ها را در خود حفظ می کند. یعنی بر خلاف تصادف های کوچک و بی اهمیت تهران که بیشتر خالی کننده استرس روز و ماه است و نهایتا موقتی و بدون تاریخچه ؛ در اینجا همه چیز ثبت و تبدیل به یک تاریخچه می شود. تاریخچه ارتباط روشنفکران؛ جوانان؛ زنان؛ هنرمندان و غیره در یک دوره خاص... اما به هر حال تاریخچه ای که دیگر نمی تواند انکار شود؛ چون ثبت شده است و شاهد دارد. مسلما علی رغم روایت ها و برداشت های گوناگون افراد از نوشته ها اتفاقات غیر قابل انکار می مانند و گاهی هم غیر قابل برگشت. اینجاست که اخلاق رانندگی تهرانی ما باعث در هم شکستن همبستگی و ضربه پذیری عرصه ای می شود که به نظر من در حال حاضر لااقل می تواند به عنوان یکی از جدی ترین سرمایه های اجتماعی ما به حساب بیاید. ای کاش که بودیسم و ذن کمی بیشتر در ایران و بین ایرانیان مطرح شود تا همه بدانند که قدرت عدم واکنش خود چه واکنش عظیمی است.
پس نظریهی وبلاگنویسی،سکوت و تکواندو خیلی هم تنها نیست:
ReplyDeletehttp://mahzood.org/archives/147
خب اين فرمايش شوما بسيار قابل تامل و از اين صوبتهاست و بايس روش فكر بشه ... موفق باشيد
ReplyDelete