Monday, November 14, 2005

نقش زبان در آشوب های فرانسه

چند روز پیش قسمتهایی از پست قبلی ام را راجع به فرانسه سیبستان عزیزالبته بدون هیچ توضیحی در وبلاگش نقل کرد که از وی بسیار ممنونم به خصوص که عنوانش بسیار بهتر از عنوان من بود اما دلم می خواست در این میان نظرخودش را هم در این مورد می دانستم و در خماری نمی ماندم. دوستی دیگرهم به نام پویا یادداشتی بر آن نوشته گذاشت که از او هم بسیار متشکرم چون دیدم حق دارد اعتراض کند چون باز از وسط فکرم پریدم وسط وبلاگ و خیلی از مسائلی را که توجیه کننده این خشونت جدید است را فاکتور گرفتم و نگفتم . اما این بحث طولانی است . چند سالی راجع به جوانان و اقتدار کار می کردم و نهایتا به نتایجی هم در مورداقتدار شکنی جوانان و مرگ اقتدارهای قدیم و زایش اقتدارهای جدید رسیدم که اینشاالله در یک فرصت دیگری مطرح خواهم کرد
اما الان تا تنور داغ است می خواستم چند نکته دوباره راجع به آشوب های فرانسه بگویم.

این مدت که فرانسه هستم فکر می کردم مگر می شود که در فرانسه این همه خبر باشد و من هیچوقت هیچی نبینم؟ البته جایی که هستم نسبتا از شهر دور است بنابراین کمتر شبی بیرون بودم تا با چشم خودم ببینم در خیابانهای شهرهای بزرگ فرانسه چه می گذرد. اما سوار اتوبوس و مترو که می شوم تمام وجودم چشم و گوش می شود ببینم که مردم چه می گویند : تقریبا هیچی ! تلفن کردم پاریس با دوستان مختلف حرف زدم ببینم آیا پاریس واقعا دارد انقلاب می شود، می گن آره البته از این تظاهرات در پاریس همیشه بوده، اما طرفهای ما خبری نیست ! بعد یواش یواش مشکوک می شوی به سیاست های پشت پرده. به نیاز رسانه ها و برخی از دستگاههای دولتی به ایجاد ترس و وحشت بین مردم، به نیاز آنها به ایجاد نا امنی برای اعمال قدرت در فضاهای عمومی و یا سرپوش گذاشتن بر مسائل دیگر. به نقش شرکتهای بیمه ای که این وسط خیلی مشکوک عمل می کنند ! مسلما فرانسه شلوغ است اما نه به شکلی که در رسانه ها به آن بال و پر می دهند. مسلما فرانسه پیر استعمار گرباید زمانی جواب مهاجرانی را که زمانی در بدترین شرایط آنها را پذیرفته را بدهد اما فرانسه به این شلوغی ها هم که می گویند نیست. به چه دلیل انقدر در موردش تبلیغ می کنند؟ به دلایل خیلی زیاد، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و .... ایرانی ها اصولا می گویند کار کار انگلیسی هاست؛ اروپایی ها عقیده دارند که کار، کار امریکائی هاست.
دو - در یکی از گزارش های تلویزیونی جوانی را نشان دادند که چهره عرب داشت اما فرانسه را کاملا بدون لهجه صحبت می کرد. می
گفت آقای سرکوزی می گوید اگر هر مهاجری را دستگیر کنند بدون محاکمه وی را به مملکتش بر می گردانند. اما ما همه اینجا بدنیا آمدیم، اینجا درس خوندیم؛ اینجا بزرگ شدیم؛ کارت شناسائی و پاسپورتمان فرانسوی است و از فرانسه هم تا به حال بیرون نرفتیم، حالا ما شلوغ کنیم ما را به کجا می خواهند برگردانند؟ مراکش را من اصلا نمی شناسم. من فرانسوی ام و ملیت دیگری ندارم. حتی اگر پدر و مادرم مراکشی باشند. (این هم بحثی است آیا این جوان مهاجراست یا فرانسوی). از سوی دیگر سرکوزی در این مدت با صحبت هایی که کرده اشتباهات زیادی مرتکب شده ؛ هر چند که از قرار در مجلس گفته که تقصیر خود ما فرانسوی ها بود که با مهاجران درست رفتار نکردیم. این حرف مرا به یاد حرف داریوش شایگان در کتاب "زیر آسمانهای جهان" انداخت که در جواب رامین جهانبگلو از خصوصیت انطباق ایرانی ها در مهاجرت ( اگر درست یادم باشد چنین استدلالی داشت ، نقل به مضمون) می گفت : بستگی دارد که ایرانی ها کجا مهاجرت کنند. برای مثال در امریکا که تاریخ اش تنها به 400 سال می رسد؛ و ریشه های فرهنگی تاریخی عمیقی ندارد؛ ایرانی ها هم خصلت ایرانی بودن خود را بیشتر حفظ می کنند و هم به راحتی با فرهنگ امریکائی عجین می شوند و در نهایت هم خیلی ایرانی می مانند و هم کاملا امریکائی می شوند. اما در اروپای کهن چنین اتفاقی نمی افتد؛ ایرانی مهاجر با تمام قوا سعی می کند خودش را با فرهنگ تاریخی میزبانی تطبیق دهد که هزاران ادعای تاریخی دارد اما نهایتا هرگزنمی تواند چون فرهنگ تاریخی اروپا خاصیت پذیرش مهاجر غیر ندارد و این اجازه را به مهاجر نمی دهد. در نهایت افراد هم فرهنگ / ملیت خود را ازدست می دهند و هم نهایتا اروپایی نمی شوند. البته در این میان من فکر می کنم که تفاوت بسیار بزرگی هم هست بین کشورهای استعمارگر و امپراطوری های غیر استعمار گر. مهاجران کشورهای استعمارگر همیشه در موقعیت آسیب پذیرتری قرار دارند تا مهاجران معمولی.
سه - فرانسوی ها در مورد زبانشان حساسیت بسیاردارند. غلط حرف زدن در فرانسه واقعا بد است و استفاده نادرست از کلمات عواقب بد دارد. در میان این ماشین سوزان و شلوغی ها قوانینی وضع شد و بحث های مختلفی در مورد نوع استفاده از کلمات و لحن حرف زدن نیروهای پلیس و آشوب گران در بین فرانسوی ها درگرفت که بسیار جالب است. اولا که بر طبق قانون جدید پلیس دیگر حق گفتن "تو" را به افراد ندارد و باید از لفظ "شما" استفاده کند. ثانیا در صورت توهین و ناسزا از قرار افراد می توانند از پلیس مربوطه شکایت کنند (حالا چه جوری اش بماند؛ مثلا فکر کنید وقتی طرف کتک حسابی می خورد بعد برود شکایت کند که این وسط این اقا از فرصت استفاده کرد به من گفت تو و یا فحشم داده ! ولی از شوخی اش گذشته تا شنیدم فکر کردم ایکاش توی ایران هم آدمها را بابت این تو گفتن های بی جا بعد از انقلاب جریمه می کردند که هر کس و ناکسی به آدم تو نگه ! این هم از امریکائی پرستی ماست) اما از شوخی گذشته؛ مردم به شدت از سرکوزی بابت کلماتی که در سخنرانی هایش علیه آشوب گران استفاده کرده انتقاد کرده اند. همان جوانی که خود را کاملا فرانسوی می داند می گوید سرکوزی حق ندارد در مورد ما کلمات نادرست و توهین آمیز (در حد الوات، کثافت،....) به کار ببرد. ما فرانسوی هستیم پس این مسئله شامل همه فرانسوی ها باید بشود! یکی از روزنامه ها نوشته است که وقتی کسی به قدرت و وزارت می رسد حق ندارد از زبان عامی استفاده کند (قابل توجه دولتمردان جدید ایران که با این حرف زدنشان مملکت را دارند به خاک سیاه می نشانند !)
راستی دوستان عزیز اگر کسی به من بگوید این بلاگ رول چه جوری کار می کند و من چه جوری اسم دوستان و لینک دونی می تونم بگذارم خیلی ممنون می شود . البته ترجیحا اگر ایمیل بفرستید باز هم بیشتر ممنون می شوم

2 comments:

  1. مسرت عزیز،
    ایمیلت را پیدا نکردم. بهم ایمیل کن که در مورد بلاگرولینگ کمکت کنم.

    ReplyDelete
  2. Anonymous7:16 PM

    سلام . شیراک می یاد پشت هزاران دوربین به افراد معترض قول می ده که مشکلات اقصادی و فرهنگی هر چه زودتر بهبود پیدا کنه . اما بعد از هر تظاهرات تو ایران جناب خامنه ای میاد می گه که ما همه ی آشوبگران را سرکوب کردیم .

    ReplyDelete