در وقایع فرانسه که دارد در سطح اروپا به سرعت دامنه اش کشیده می شود و در آلمان و بلژیک نیز شکلهایی از شورش دیده می شود؛ باید به چند عامل اشاره کرد. در این وقایع هر چند بسیاری می خواهند دوباره مسئله جنگ مذاهب را پیش بکشند ورویارویی "مسلمانان" را مسیحیان عمده کنند اما در سطح دولتی آنچه بیش از پیش دارد خودش را نشان می دهد در واقع زخم های التیام نیافته فرانسویان در جنگ الجزایر است. این که امروز در بسیاری از شهرهای فرانسه و یا بهتر بگویم در برخی از محلات مختلف بعضی از شهرهای فرانسه حکومت نظامی اعلام و بین ساعت 22 تا 6 صبح هیچ نوجوانی حق حضور در خیابان ها را ندارد و در برخی از مناطق نیز اصولا هیچ کس نمی تواند در خیابان حضور داشته باشد مسائل جدیدی را نمایان می کند.
این قانون منع عبور و مرور بر طبق گفته روزنامه لیبراسیون روز 10 نوامبر مربوط می شود به 1955 و زمان جنگ الجزایر و برای سرکوب قیام مردم الجزایر وضع شده بود. ازسرگیری آن به خصوص در مورد خارجی هایی که در واقع عمدتا همان الجزایری ها هستند در واقع از سر گیری قوانین پسا-استعماری در حومه های شهرهای بزرگ و احتمالا بیش از هر گروه اجتماعی دیگر در بر گیرنده مهاجرانی است که زمانی مستعمره فرانسه بودند. امشب آقای سرکوزی هم آب پاکی به دست تمام خارجیان ریخت که اگر دستگیر شوند حتی اگر دارای کارت اقامت هم باشند فورا به کشور اولیه برگردانده می شوند.
این مسئله واقعا مهم است و خجالت آور برای کشوری که ادعای دموکراسی به این بزرگی دارد.
اما آنچه فکر می کنم در این وقایع بسیار جدید و نادر است مطرح شدن نقش "نوجوانان" زیر 16 سال به عنوان عامل شورش و ناآرامی شهرها و حومه هاست. شورش های 1968 و یا اغلب قیام های شهری به وسیله گروههای اجتماعی فعال و یا مستقل و به هر حال دارای شناسه اجتماعی مشخص (کارگر؛ دانشجو؛ حتی مهاجر) صورت گرفت. اما در وقایع 10 روز اخیر فرانسه عوامل اصلی شورشها و آتش زدن اتوموبیل ها و مغازه ها نوجوانان و بچه های 13-14 ساله بودند. با بچه ها به خصوص که کمی شرباشند و یا قیافه عرب هم داشته باشند امروز به مانند تروریست ها رفتار می شود.
مسلما زمانی که از شورشهای حومه شهرهای بزرگ صحبت می کنیم؛ بحث کمبود امکانات، فقر، تبعیض و غیره مطرح می شود و بر منکرش لعنت ! اما به نظر من این اتفاق جدیدی نیست. به نظر من امروز یک اتفاق جدید افتاده که کمتر به آن توجه می کنند : امروز در فرانسه اعلام کرده اند که هیچ بچه ای حق حضور در خیابان را پس از ساعت ده شب ندارد مگر اینکه با والدین و یا یک فرد بالغ همراهش باشند. بچه ها به عنوان عامل شورش و ناآرامی های شهری باید زیر نظر گرفته شوند. به راستی صرف نظر از تمام تحلیل های چپ و راست وحتی می خواهم بگویم کلیشه ای (که از زمانی که حداقل من یادم هست دلیلش مشخص و معلوم بوده)؛ آیا فکر کرده ایم که چه اتفاقی در سطح جهانی دارد می افتد؟ به کجا داریم می رویم؟ که چه بلایی به سر این بچه ها آمده است (آورده ایم؟) آیا ما باید از کودکانمان بترسیم؟ آیا برای این بچه های نازنین و معصوم دیروز ، امروز ناگهان آنقدر خشونت ساده و پیش و پا افتاده شده است که به آسانی یک بازی می توانند همه چیز را از بین ببرند و به آتش بکشند و بعد هم بگویند چون حوصله مان سر رفته بود و یا چون کاری نداریم بکنیم؛ و یا چون پدر و مادرمان فقیر هستند خواستیم نشان بدهیم چه کار می توانیم بکنیم؟ و به همین آسانی در عرض ده روز شش هزار ماشین را به آتش بکشند. مسلما همشان زیر 18 سال نبودند اما فوق العاده جوان بودند تصاویر حیرت آور است
من به روح زمانه و جهانی شدن عقیده دارم. فکر می کنم که روح زمانه امروزه با جهانی شدن بسیار سریع تر در تمام دنیا حس می شود و وارد زندگی مردم می شود. جهان سوم و جهان اول هم ندارد. اگر این مسئله دامنه اش به اروپا کشیده شود؛ دیر یا زود دامنه اش گسترده تر نیز خواهد شد. در ایران مراسم چهارشنبه سوری مدتهاست که بچه های ایرانی را با ترقه بازی های اساسی آشنا کرده. با آنچه ما و دیگران بر سر جوانانمان آورده ایم خیلی نسبت به آنها خوش بین نباشیم. دیگر دوران ایدئولوژی های طلائی گذشته متاسفانه. آنچه که این شورشها را با دیگر شورشها متمایز می کند این است که هدف اصلی آن اعمال خشونت است ، خشونتی که هر شب در تلویزیون؛ در سینما؛ در بازی های اینترنتی؛ در خانه ؛ در خیابان ؛ در کافه؛ ... جزو چهاردیواری زندگی همه ما و به خصوص نوجوانان سراسر جهان شده است. بیش از اینکه به فکر مهاجران باشیم به فکر نسل جدیدی باشیم که نهایتا مهاجر و غیر مهاجر نمی شناسد . فکر برنامه های تلویزیونی و تمام اوقات فراغتی را بکنیم که در آنها میزان خشونت و استرس و ترس هر چه بیشتر باشد لذت بخش تر است
در ضمن محض اینکه بدانید که فقط خودمون بلاگر ها را نمی گیریم و بازداشت نمی کنیم؛ بدانید که فرانسوی ها هم بالاخره از ما یاد گرفتند و دو تا بلاگر را بازداشت کردند زیرا ترغیب به شورش می کردند. در ضمن اگر می خواهید بیشتر در جریان نقش بلاگ ها در نا آرامی های فرانسه و شاید دیگر نقاط دنیا باشید این مطلب را در این صفحه تکنوکراتی به نام دنبال کنید و اگر هم فرانسه زبان هستید؛ بلاگ روزنامه لیبراسیون و همینطور یکی ار معروفترین بلاگر های فرانسه لوئیک لومور را ببینید .
این قانون منع عبور و مرور بر طبق گفته روزنامه لیبراسیون روز 10 نوامبر مربوط می شود به 1955 و زمان جنگ الجزایر و برای سرکوب قیام مردم الجزایر وضع شده بود. ازسرگیری آن به خصوص در مورد خارجی هایی که در واقع عمدتا همان الجزایری ها هستند در واقع از سر گیری قوانین پسا-استعماری در حومه های شهرهای بزرگ و احتمالا بیش از هر گروه اجتماعی دیگر در بر گیرنده مهاجرانی است که زمانی مستعمره فرانسه بودند. امشب آقای سرکوزی هم آب پاکی به دست تمام خارجیان ریخت که اگر دستگیر شوند حتی اگر دارای کارت اقامت هم باشند فورا به کشور اولیه برگردانده می شوند.
این مسئله واقعا مهم است و خجالت آور برای کشوری که ادعای دموکراسی به این بزرگی دارد.
اما آنچه فکر می کنم در این وقایع بسیار جدید و نادر است مطرح شدن نقش "نوجوانان" زیر 16 سال به عنوان عامل شورش و ناآرامی شهرها و حومه هاست. شورش های 1968 و یا اغلب قیام های شهری به وسیله گروههای اجتماعی فعال و یا مستقل و به هر حال دارای شناسه اجتماعی مشخص (کارگر؛ دانشجو؛ حتی مهاجر) صورت گرفت. اما در وقایع 10 روز اخیر فرانسه عوامل اصلی شورشها و آتش زدن اتوموبیل ها و مغازه ها نوجوانان و بچه های 13-14 ساله بودند. با بچه ها به خصوص که کمی شرباشند و یا قیافه عرب هم داشته باشند امروز به مانند تروریست ها رفتار می شود.
مسلما زمانی که از شورشهای حومه شهرهای بزرگ صحبت می کنیم؛ بحث کمبود امکانات، فقر، تبعیض و غیره مطرح می شود و بر منکرش لعنت ! اما به نظر من این اتفاق جدیدی نیست. به نظر من امروز یک اتفاق جدید افتاده که کمتر به آن توجه می کنند : امروز در فرانسه اعلام کرده اند که هیچ بچه ای حق حضور در خیابان را پس از ساعت ده شب ندارد مگر اینکه با والدین و یا یک فرد بالغ همراهش باشند. بچه ها به عنوان عامل شورش و ناآرامی های شهری باید زیر نظر گرفته شوند. به راستی صرف نظر از تمام تحلیل های چپ و راست وحتی می خواهم بگویم کلیشه ای (که از زمانی که حداقل من یادم هست دلیلش مشخص و معلوم بوده)؛ آیا فکر کرده ایم که چه اتفاقی در سطح جهانی دارد می افتد؟ به کجا داریم می رویم؟ که چه بلایی به سر این بچه ها آمده است (آورده ایم؟) آیا ما باید از کودکانمان بترسیم؟ آیا برای این بچه های نازنین و معصوم دیروز ، امروز ناگهان آنقدر خشونت ساده و پیش و پا افتاده شده است که به آسانی یک بازی می توانند همه چیز را از بین ببرند و به آتش بکشند و بعد هم بگویند چون حوصله مان سر رفته بود و یا چون کاری نداریم بکنیم؛ و یا چون پدر و مادرمان فقیر هستند خواستیم نشان بدهیم چه کار می توانیم بکنیم؟ و به همین آسانی در عرض ده روز شش هزار ماشین را به آتش بکشند. مسلما همشان زیر 18 سال نبودند اما فوق العاده جوان بودند تصاویر حیرت آور است
من به روح زمانه و جهانی شدن عقیده دارم. فکر می کنم که روح زمانه امروزه با جهانی شدن بسیار سریع تر در تمام دنیا حس می شود و وارد زندگی مردم می شود. جهان سوم و جهان اول هم ندارد. اگر این مسئله دامنه اش به اروپا کشیده شود؛ دیر یا زود دامنه اش گسترده تر نیز خواهد شد. در ایران مراسم چهارشنبه سوری مدتهاست که بچه های ایرانی را با ترقه بازی های اساسی آشنا کرده. با آنچه ما و دیگران بر سر جوانانمان آورده ایم خیلی نسبت به آنها خوش بین نباشیم. دیگر دوران ایدئولوژی های طلائی گذشته متاسفانه. آنچه که این شورشها را با دیگر شورشها متمایز می کند این است که هدف اصلی آن اعمال خشونت است ، خشونتی که هر شب در تلویزیون؛ در سینما؛ در بازی های اینترنتی؛ در خانه ؛ در خیابان ؛ در کافه؛ ... جزو چهاردیواری زندگی همه ما و به خصوص نوجوانان سراسر جهان شده است. بیش از اینکه به فکر مهاجران باشیم به فکر نسل جدیدی باشیم که نهایتا مهاجر و غیر مهاجر نمی شناسد . فکر برنامه های تلویزیونی و تمام اوقات فراغتی را بکنیم که در آنها میزان خشونت و استرس و ترس هر چه بیشتر باشد لذت بخش تر است
در ضمن محض اینکه بدانید که فقط خودمون بلاگر ها را نمی گیریم و بازداشت نمی کنیم؛ بدانید که فرانسوی ها هم بالاخره از ما یاد گرفتند و دو تا بلاگر را بازداشت کردند زیرا ترغیب به شورش می کردند. در ضمن اگر می خواهید بیشتر در جریان نقش بلاگ ها در نا آرامی های فرانسه و شاید دیگر نقاط دنیا باشید این مطلب را در این صفحه تکنوکراتی به نام دنبال کنید و اگر هم فرانسه زبان هستید؛ بلاگ روزنامه لیبراسیون و همینطور یکی ار معروفترین بلاگر های فرانسه لوئیک لومور را ببینید .
مسرت گرامی با سلام.
ReplyDeleteمتن شما را 2 بار خواندم. برداشت من اینست که شما مرکز ثقل مشکل را گرایش به خشونت می دانید تا عوامل اجتماعی که زندگی مهاجران را هم از نظر مادی و اقتصادی وهم از نظر روحی دچار بی ثباتی می کند در بسیاری از نوجوانها و جوانها به شکل عصیان بروز می کند. شکی نیست که در این مورد شورش های فرانسه مثل هر مورد اجتماعی دیگر عوامل مختلفی دست در کار دارند. به نظر من وقتی که این عصیان در مورد قشر و گروه خاصی در جامعه (مثلا در همین مورد مهاجران) بروز می کند باید به روش زندگی و موقعیت اجتماعی این گروه اجتماعی در رابطه با بقیه جامعه نگاه کرد. چنین عصیانی در زندگی روزمره مهاجرین هم کمابیش وجود دارد ولی جرقه ای می خواهد تا اینطور بیرون بریزد. واقعیت اینست که در حاشیه شهرهای بزرگ اروپا گروه اجتماعی از مهاجران بوجود آمده اند که امکانات اجتماعی شان از مقدار متوسط جامعه بسیار پایین تر است. شما از کار و شغل حساب کنید تا امکانات آموزشی و فراغت تا مهد کودک و کلوب های ورزشی. نسل اول این مهاجرین تحمل بیشتری برای مشکلات اقتصادی خودش یا ایزوله شدن و تحقیر فرهنگی داشت. یا چشم به بازگشت داشت و یا این را تا حدودی بسیار طبیعی می دانست. نسل دوم و سوم چنین تبعیض هایی را تحمل نمی کند. نه جایی و حتی رویایی برای بازگشت دارد و نه این تبعیض اجتماعی را طبیعی می داند. چنین عصیان پنهانی در آلمان و انگلستان و هلند و کشورهای اسکاندیناوی هم هست. برای درک این موضوع شما باید به تحقیقاتی مراجعه کنید که از کودکی و مدرسه تا نوجوانی و جوانی و وارد شدن به بازار کار و زندگی با این گروه اجتماعی (نسل دوم یا سوم مهاجرین) چگونه رفتار می شود و آنها در هر قدم چگونه باید بر تبعیض ها غلبه کنند. آنهم اگر بتوانند. از آن پشتوانه ی اقتصادی و فرهنگی خانوادگی هم بهره ای ندارند. چون در همین محله های مهاجر نشین و بدون امکانات و خانه های های کوچک بزرگ شده اند یا می شوند. با چنین زندگی حتی اگر تلویزیون 24 ساعت هم برنامه ی بدون خشونت پخش کند و بازی های کامپیوتری از عشق و انسانیت بگویند باز هم زندگی این بچه ها در همان محله ها و مدرسه های پایین می گذرد و باز هم همان انکار اجتماعی آنهاست که موجب عصیان می شود. از این فضای وبلاگی استفاده کنم و یک تجربه ی شخصی هم بگویم: در مسافرتی در آلمان که باید چند روز را با ماشین سفر می کردیم، در هر پمپ بنزین یا محل استراحت که توقف داشتیم دختر نوجوان من می دید که در هر دستشویی آن که نشسته و پول می گیرد و نظافت می کند یک زن یا دختر ترک است. تا چند بار چیزی نگفت اما بالاخره با لحن پرسش و اعتراض گفت که پس چرا هر جا ما به دستشویی می رویم یک مهاجر ترک نشسته و پول می گیرد یا نظافت می کند. حس کردم این تکرار باعث شده به فکر بیافتد که این طبیعی نیست و هر چه بیشتر محل های مختلف را می دید و تفاوت های اجتماعی را سوالش را باز تکرار می کرد.
دوست من، فکر می کنم جوامع اروپایی باید روشی بکلی متفاوت برای جایگزینی مهاجران در پیش بگیرند. واقعیت اینست که کشورهای اروپایی با نسل های دوم و سوم مهاجران بیشتر مشکل دارند. بدون اینکه بخواهم عواملی را که شما هم نوشتید نادیده بگیرم اما فکر می کنم دلیل این شورش ها پیچیده تر از آنی است که شما توصیف کرده اید.
جای نگرانی اینجاست که گروههای افراطی مذهبی بتوانند از این جوانهای عصیان زده سربازگیری کنند (اگر تا به حال نکرده باشند).
فکر می کنم راه حل همان باشد که سردبیر واشینگتن پست نوشت که به جای آشغال خطاب کردن (که وزیر کشور فرانسه کرد) و واژه های سخت از شغل و امکانات بیشتر اجتماعی و اینده بهتر با این جوانها سخن بگویید. مسرت عزیز امید و امکانات برای آینده بهتر راه حل موثرتری برای این می تواند باشد، به نظر من.
شاد باشی
پویا
توضیحات و هشدارهای جالبی بود به خصوص با اشاره به شرایط نه چندان متفاوت نوجوانان ایرانی در سالهای اخیر که برای همه ی ما نگران کننده شده.
ReplyDeleteaziz jan, man waghti enghelab shod khodam yek bacheye 14 sale budam. ma yek band budim ke sahbha miraftim tu khiabun wa hamechiz ro atish mizadim, mishekastim, kharab mikardim. shenidi migan "mage bache bazie"? in yek haghighati daresh nahoftast. bache ha wa teenagers taneshun baraye majarajuee mikhare. in ghanune tabiate. agarche ke baadesh mesle sag pashimun mishan, wali che fayede. be nazae man kare dolate farance khaili doroste ke jeloye bache-bazi haye ahmaghane ra gerefte. rabt dadan be jange aljazire ham khaili parto palast baba...
ReplyDelete