مدتی است که اتفاق خوبی برام افتاده. اتفاقی که نفسم را گرفت تا اتفاق بیقتد اما فکر می کنم که زندگی اینجوری آسانتر است. سالهای سال در مقابل تصویر اجتماعی خودم و اینکه مردم چه فکر می کنند و اینکه زندگی من چه باید باشد و .... مقاومت می کردم و فکر می کردم غیر از این راهی ندارم. برای به دست آوردن خواسته هایم به هر آب و آتشی می زدم اما زندگی بهم نشان داده که از من خیلی پرروتر است ! خیلی سخت بود تا یاد بگیرم که رها کنم و مقاومت را به کنار بگذارم و ببینم زندگی ازم چه می خواهد. سخت بود تا بسیاری از چیزهایی که برایم ارزش داشت را در زمانی که باید رها کنم و برای نگاه داشتنشان هیچ تلاشی نکنم. سخت بود تا از آدمها ببرم و برای موقعیت هایی که بهتر بود نداشته باشم انرژی بیش از حد خرج نکنم. چون هر داشتنی بهایی دارد. و هر کس تا اندازه ای توان خرج کردن دارد. دوستی سالها بهم یاد آوری می کرد
Take it as it comes !
تا من بالاخره یاد بگیرم که زندگی انقدر ها هم سخت نمی گیرد اگر زیادی ازش انتظار نداشته باشی نقشه هایی برایت دارد که بد هم نیست. فقط باید با شرایط موجود خود را همواره تطبیق داد تا همه چیز تغییر کند
No comments:
Post a Comment