Thursday, October 13, 2005

بحث جامعه شناسی و وبلاگستان و غیره

این وبلاگ نویسی هم دردسری شده. هرشب می خواهم به کارهای بسیار عقب مانده ام برسم باز گرفتار می شوم.
بحث بسیار جالب خانم فرنگوپولیس و آقای الپر را می خواندم که فکر می کنم هر کدام به نوبه خود و در جای خود مردم شناس و جامعه شناس بسیار خوبی هستند. قسمت کوچکی از آن مربوط بود به آنچه من در کامنت الپر نوشته بودم و فرنگوپولیس به آن اشاره کرده بود بنابراین به آن می پردازم به این که گفته بودم که کار جامعه شناس این است که قضاوت نکند. با فرنگوپولیس کاملا موافقم وقتی می گوید" من (به عنوان مردم شناس) واقفم که هر آنچه که بر حسب مشاهداتم می گویم و می نویسم، زاده ذهن مستقل و بی طرف نیست، چرا که ذهن نیز خارج از گفتمانها و عملکردهای محیط پیرامون شکل نمی گیرد" . این کاملا درست است. اما در مورد جامعه شناس ایجاد فاصله با سوژه مورد مطالعه لازم است. اگر به گفته پدر جامعه شناسی دورکهیم کمی دقت کنیم که می گوید جامعه شناس مسائل اجتماعی را به عنوان یک شیئ باید مطالعه کند (اگر معادل فارسی ترجمه شده "مسائل" و "شیئ" درست نیست ببخشید) متوجه می شوید که چه می گویم درست است که راجع به شئی هم می شود قضاوت کرد که آیا خوب است و آیا بد اما جامعه شناس قرار نیست که الزاما پدیده های اجتماعی را مورد قضاوت قرار دهد. در ایران متاسفانه دیدگاههای ما بسیار ارزشی است. برای هر بحثی قالبی داریم که اکثرا عاریه است و با واقعیات ایران و یا واقعیات جهان به هر حال با یکیش جور در نمی آید. بحث بکارت امروزه در فضای مجازی وبلاگ یکی از بحث های مهم است. هموسکسوالیته ؛ ترانسسکسئوالیته و امثال این بحث های تابو هستند که حال بعضی ها را بهم می زند. اصولا بحث ها در وبلاگستان اکثرا ارزشی اند و الزاما پشت هر ارزشی قضاوتی خوابیده که تعیین می کند که چه درست است و چه غلط. اگر دقیقا بحث انحراف را در مسائل مختلف اجتماعی در نظر بگیریم می بینیم چقدر دیدگاههای مختلف وجود دارد که نهایتا تنها مربوط به آن جامعه (آن هم نه در سطح عام آن) و آن فرهنگ است. بنابراین کماکان معتقدم کار ما جامعه شناسان قضاوت و ارزش گذاری بر پدیده های جامعه نیست بلکه کار ما شناسائی و تحلیل آنهاست و آنجاست که موافقم با فرنگوپولیس که از هر کسی از ذهن و داده ها و آموخته های خود به این کار می پردازد.
در مورد رابطه فضای فیزیکی و فضای مجازی و رابطه قدرت و اقتدار؛ فکر می کنم که زمانی که بدن از رابطه رودررو حذف می شود رابطه قدرت هم کاملا تغییر می کند. در رابطه کتبی و مجازی (مثل وبلاگ نویسی) زمانی که شخص از اقتدار بدن خود رها می شود تعاملش با دیگران متفاوت می شود. این تجربه را فکر می کنم تمام وبلاگ نویسان کم و بیش داشته اند. همین الپر عزیز در وبلاگش قادر است راجع به چنان مسائلی صحبت کند که نمی دانم چند نفر در فضای واقعی چنین جرئتی دارند؟ اما آنچه که در وبلاگستان مرا آزار می دهد نه صحبتهای مبتذل و احمقانه و به اصطلاح بی ارزش "دیگر" وبلاگر هاست که بیشتر از هر چیز تعیین تکلیف وبلاگر های الیت برای دیگران است. یادم است که بر آن یادداست خوابگرد کسی به نام عابر جمله ای نوشت که خیلی جالب بود (فاقد قضاوت و ارزش گذاری البته) مرد حسابي وبلاگ را ما مفتضح نويسان علم کرديم.. شما روشنفکرها بريد مبارزه کنيد و آزادي رو پس بگيريد و بعد در نشريات آزاد براي خودتون روشنگري کنيد.. همينکه عرصه افتضاح نويسي رو برما تنگ کرديد و اومديد توي خونه ما (وبلاگستان بزرگ) و حرفاي قلمبه سلمبه ميزنيد و ما هيچ چيز بهتون نمي گيم بريد خدا رو شکر کنيد .. ۱۳۸۲/۰۸/۰۸ - ۱۶:۳۱ ]
باید روی این مسئله فکر کرد. وبلاگستان اینشاالله شهری خواهد شد به بی در و پیکری تهران ، با صدها محله و آدم های عجیب غریب. همین که یک سری قواعد اخلاقی که در حد "آدمکشی و دزدی و کلاهبرداری" با روایت مجازی اش البته بتوانیم رعایت کنیم فوق العاده است. آدمهایی هم که از دهات (دنیای واقعی) می آیند و بلد نیستند کم کم یاد می گیرند. مگر ما از روز اول بلد بودیم در فضای مجازی زندگی کنیم. ای بابا دموکراسی را همین جا یاد بگیریم مگر نمی گویید که اینجا عرصه عمومی است؟ البته برای این حرفها مخاطب خاصی ندارم به جز تمام آنهایی که برای همه چیز یک قالب از پیش ساخته دارند و غیر از اون هم هیچ چیزی را قبول ندارند.

1 comment:

  1. ممنون از پاسختان. با نظرتان در مورد نخبه گرایی در وبلاگستان موافقم و همچنین با نقدتان بر اصرار الیت ها در برپاکردن قالب های از پیش ساخته شده.
    اما از توافق ها که بگذریم: من چنین شکافی بین فضای واقعی به عنوان ده و فضای مجازی به عنوان وبلاگشهر نمی بینم. شاید متد تحقیقمان هم کمی فرق کند، چون من با روشی که شما با استفاده از دورکهایم پیشنهاد کرده اید موافق نیستم، چرا که شیء فرض کردن "سوژه تحقیق" عاملیت او را نادیده می گیرد و با این توهم پیش می رود که محقق هیچ تأثیری بر "میدان" و سوژه ندارد (برعکس این هم صادق است). ممنون از توجهتان به نوشته ام. به نوشته تان لینک دادم.
    همیشه موفق باشید.

    ReplyDelete