زمانی دوستی از اهالی کشور خورشید تابان داشتم. دوستی که سالیان دراز در ایران زندگی می کرد. عاشق گلی ترقی و صادق هدایت بود و تمام مدت در حال خواندن داستانهای کوتاه ایرانی بود. کلاس فارسی می رفت و با افتخار می گفت کلاس سوم راهنمائی را تمام کرده (هر چند که خودش فارغ التحصیل دانشگاه آکسفورد بود). اما علی رغم این عشق به ادبیات فارسی از دست همکاران و دوستان ایرانیش به شدت شکار بود. می گفت که ایرانیان اصلا تواضع ندارند. می گفت ما در ژاپن هیچوقت نمی توانیم در مورد خودمان این جوری صحبت کنیم. از اظهار فضل دوستان ایرانی آنقدر دلخور می شد که کمتر با ایرانیان می جوشید. دلیل دیگری هم داشت. فرهنگ جدیدالتاسیس ایرانی که بر اساس "پوز زنی و بزن تو دهنش، باید آدمش کرد" استوار شده را نمی فهمید. فرهنگ ذن در ژاپن نوع دیگری از رفتار را می طلبد که به نظر من خیلی آرام تر، ملایم تر و در عین حال کاربر تر است. مثلا فکر می کنیم که اگر در خیابان به کسی راه دهیم حتما نشان از کم آوردن ما در برابر طرف است ! راستی هیچوقت فکر کرده اید که ما چند تا اصطلاح برای پوز زدن و رو کم کردن و سرویس کردن و این حرفها داریم. فکر می کنم خیلی از مسائل ما بر اساس اصل لجبازی و رو کم کردن بوجود آمده؛ از مسئله گنجی گرفته تا مسائل هسته ای. البته زیر بار زور نرفتن امر دیگری است اما متاسفانه در دوره کنونی بیشتر از دیپلماسی فکر و ذکرمان رو کم کردن است ! همه اینها البته به نوعی حکایت از کمبود اعتماد به نفس ذاتی ماست حالا هی بگیم ما بهترین و بزرگترین و جنایتکارترین و دزدترین و ترین و ترین و ترین و از این حرفها والله بخدا همه اینها از کمبود اعتماد به خود و اعتماد به نفس و این حرفهاست.
No comments:
Post a Comment