Monday, January 24, 2005

شاگردان پیانو

دیشب پس از مدتها فیلم های کنسرت هایی که برای شاگردانم ترتیب داده بودم را دیدم : ماه صنم چقدر زیبا بود و چقدر خوب اسکارلاتی می زد. کی می توانست فکر کند که 10 سال بعد چه خواهد شد. زندگی همه انقدر زیر و رو شد. یکی تا سر حد مرگ رفت و شاید هم تا خود مرگ، ان یکی دکتر جوانی شد، ان یکی معتاد شد، آن یکی دانشجویی موفق. پدر و مادر دیگری از هم جدا شدند، این فیلم ها بیشتر از هر چیزی یاد آوری می کنند که هیچ وفت نمی دانی که چه پیش خواهد آمد. گاهی دلم برایشان تنگ می شود؛ برای تارا، و ماه صنم بیشتر از بقیه چون خیلی خوب بودند. اصولا کلاسهای پیانویم را خیلی دوست دارم. حداقل کلاسهای خوبم را. دلم می خواست که می توانستم به حرفهایی که به شاگردام می زنم خودم هم عمل کنم و مرتب قطعات را آنالیز کنم. راستی چرا آدم به بقیه بهتر از خودش درس می دهد. چرا به کارهائی که انقدر فکر می کنیم اگر بکنیم خیلی از مسائلمان حل می شود فقط به دیگران می گوییم عمل کنند و خودمان هیچی. خوب بعد باز هم باید بنویسم در این باره.

No comments:

Post a Comment