Wednesday, January 25, 2006

جند سخنراني

اين چند روزه چند کنفرانس خوب و بعضا بسيار جالب در دانشگاه يو سي ال اي انجام شد که از جمله دو کنفرانس خوان کول بلاگ نويس مشهور امريکائي بود که از بزرگترين منتقدين جرج بوش نيز به شمار مي رود . (بلاگ خوان کول يکي از ۱۰۰ مشهورترين و پرخواننده ترين وبلاگهاي جهان است که البته علت آن احتمالا رويکرد آکادميک وي به مسائل داغ خاورميانه است.)
کنفرانس اول وي مربوط بود به گروه هاي جهاد وابسته به القاعده و تقابل آنها با دموکراسي. وي شرح جالبي از شکل گيري شبکه ها و سازماندهي اين گروه ها و نحوه عضو گيري آنها کرد که بسيار منسجم و آموزنده و از همه مهمتر با ديدگاه کاملا آکادميک ؛ جامعه شناسانه بود. بنابراين با بسياري از تحليل هايي که تا به حال راجع به اين خوانده بودم متفاوت بود. اگر خواستيد مي توانيد اين سخنراني را اينجا بشنويد که البته به زبان انگليسي است.
در جلسه دوم صحبتش راجع به عراق؛ آيت الله سيستاني ؛ مقتدا صدر و نيز تا حدي نقش ايران در منطقه و در امور عراق بود. نظر وي نسبت به آيت الله سيستاني بسيار مثبت بود و چندين بار تاکيد کرد که وي با ذهنيت دموکراتيک خود چند بار توانست امريکائي ها را کاملا خلع سلاح و به آنها ياد آوري کند که دموکراسي و انتخابات آزاد واقعا به چه معناست؛ و تا چه حد امريکائي ها خود مانع درجه يک شکل گيري انتخابات آزاد و دموکراسي در عراق هستند. يکي از نکات بسيار مهمي که خوان کول به آن اشاره نمود اين بود که در انتخابات اخير عراقي ها در واقع به سوي تجزيه پيش رفتند. زيرا تمام شيعه ها تنها به نمايندگان شيعه؛ تمام کردها به نمايندگان کرد و تمام سني ها به نمايندگان سني راي دادند و در واقع هيچ کس به عراق متحد راي نداد و يا در واقع راي براي عراق متحد بسيار ناچيز بود. و اين مسئله خود باعث مي شود که عراق وارد فازي شود که به آن به اصطلاح لبناني شدن عراق مي گويند. يعني زماني که گروه هاي قومي مذهبي مختلف وارد يک جنگ چريکي با يکديگر براي سالهاي متمادي مي شوند و اتحاد و يکپارچگي کشور دستخوش آشوب هاي هميشگي مي شود.
و اما در هر دو جلسه سئوالات بسياري در مورد ايران شد که همگي حاکي از ترس و وحشت امريکائي ها در برابر سلاح هاي اتمي ايران بود. حيرت انگيز است که دنيا چقدر اين تهديدها را جدي گرفته و حتي برخي از استادان دانشگاه که به نظر بسيار هم مترقي مي آيند در برابر تهديد هاي ايران نه تنها سکوت مي کنند بلکه ترس و وحشت خود را ابراز مي کنند و با تمام انتقاد هاي خود به دولت بوش به وي حق سختگيري در امور ايران را مي دهند. به قول يکي از آنها : غني سازي اورانيوم در زمان خاتمي شروع شد اما کسي در آن زمان ترس و وحشتي نداشت همه با خاتمي طرف بودند و به هر حال مي دانستند که آدم گفتگوست و جنگ طلبي و خشونت گرائي در ذات او نيست. اما امروز ديگر اين اطمينان را نداريم و بنابراين اعتماد هم نمي توانيم بکنيم.
اما سئوال من اين است مگر مي شود به آدمها و به حکومت ها اطمينان کرد? براي مثال در اين چند سال اخير دنيا دارد به سرعت و به شدت به سوي حکومت هاي راستگرا بعضا جنگ طلب و خشونت طلب مي رود در اين صورت چه کسي مي تواند بگويد که ضريب اطمينان به عقل و درايت کدام کشور بيشتر و يا کمتر است. بايد اصولا نه در ايران بلکه در کل جهان و بلااستثناء بر عليه گسترش سلاح هاي اتمي کار کرد. امريکائي و ايراني هم ندارد ...

4 comments:

  1. Anonymous3:45 PM

    واقعا تحليل مسائلي كه شوما به اونها اشاره فرموديد خيلي سخته ... بايس خيلي راجع بهشون فكر كنيم تا جواب اون سوال اخر مطلب رو بديم ... يعني انگار داريم روي يه بند باريك حركت ميكنيم و نه ميشه به اين طرف متمايل شد و نه ميشه به اون طرف تمايل پيدا كرد ... اصلا شايد در اينجا يه نقطه عطف تاريخي وجود داشته باشه و ما داريم مسير جبري خودمون رو بسوي اين نقطه طي ميكنيم !!! البته اينجا منظور از مسير جبري اين نيست كه ما در شكل گيري اين نقطه نقشي نداشتيم ... ما( يعني مردم) صد در صد در طي يه مقطع تاريخي مسبب شكل گيري اين نقطه بوديم ولي شايد بشه گفت كه ديگه نطفه بسته شده و كار داره يواش يواش از حوزه اختيار خارج ميشه !!!

    ReplyDelete
  2. دکتر پارتيزان عزيز شايد همانطور که مي گي خيلي هم کاري از دستمان بر نيايد اما من هنوز اعتقاد راسخ دارم که آراء عمومي نقش بسياري در سياست جهان بازي مي کنند. هنوز عقيده دارم که در جهت گيري انتخابات رياست جمهوري ايران و امريکا و کانادا و المان ديگر کشورهاي دنيا تا حد زيادي خودمان سهم داشتيم و همش هم کار انگليس ها نبود! مي داني آنچه که من را در مورد وجود سلاحهاي اتمي در ايران مي ترساند نه تنها استفاده از آن است که اگر بشود به نظر من همان آخر زماني که مي گويند مي رسد چون با اين همه کشورهاي مختلف و رنگارنگ که داراي سلاح اتمي هستند کسي بيکار نمي شيند. اما آنچه که مرا همين اساعه مي ترساند ! براي مثال بمباران اين مراکز به وسيله يک کشور ثالث ؟؟ است . نزديکي اين مراکز به شهرها و روستاهاي پر جمعيت باعث فاجعه اي مي شود که شايد چيزي بين چرنوبيل و هيروشيما باشد? يعني آلوده شدن شايد ميليون ها نفر و براي چند نسل. سالهاست که جنبش هاي ضد سلاحهاي اتمي وجود دارد. به قول همان آقاي استاد امريکائي که مي گفت اگر ايراني ها بمب اتم داشته باشند ؛ ترکيه و عربستان و سوريه و بسياري کشورهاي ديگر هم دست به کار خواهند شد. بنابراين به نظر من سياست گسترش سلاح هاي اتمي اگر باشد پايان تاريخ بشريت شايد باشد. براي همين بايد فشار براي خلع سلاح تمام کشورها باشد نه اين که تمام کشورها داراي بمب اتم شوند

    ReplyDelete
  3. مسرت جان،
    ممنون از لینک صحبت حوان کول. راستی تا کی کالیفرنیا هستی؟ طرفای شرق نمی یای؟

    ReplyDelete
  4. Anonymous11:13 PM

    ما كاملا با فرمايشات شوما موافقيم .. ولي خب راي هامون رو هم فعلا داديم و افتاديم توي مسير !

    ReplyDelete